سعید احمدی دستجردی، دانش آموخته حقوق
خلاصه مطلب:
- اگر شــهروندان احســاس کنند همه افــراد جامعه درحال ریاکاری هســتند، مقاومت اخلاقــی و درونی آن ها برای پرهیز از ریاکاری کاهش می یابد. برای چنین شهروندانی ندای وجدان در برابر ریاکاری به مرور خاموش می شود و آن هــا را به ریاکارانی تمام عیار تبدیل میک ند. افراد چنین جامعه ای به تأســی از این شعر معروف ایرج میرزا که« هر کس ز خانه برد چیزی/... /دزد نگرفته پادشــاه اس»، متقاعد می شوند این ریاکاری نیست که سرزنش آمیز است بلکه برملاشدن آن به ســرزنش منجر می شود.
- مازوخیسم اجتماعی معتقد است جامعه ایران، به شــکلی متفاوت و خاص، جامعه ای سرشــار از ریاکاری و نفاق است. صرف نظر از خوشایندی این ایده بــرای افکار عمومی ناآگاه و همچنیــن نیروهای معارض مغرض، واقعیت این اســت که همه جوامع بشری به یک نحو کم و بیش مشابه، ریاکاری و تزویر را تجربه می کنند.
- مطالعات بســیاری وجود دارد که نشــان می دهد ریاکاری ویژگی تعمیم یافته و رو به توســعه در همه حوزه های سیاســی، اقتصادی و اجتماعی در سراســر جهان اســت. اگرچه این فراگیری گســترده را نمی توان بهانه هنجارسازی ریاکاری و تزویر دانست، اما تصور ایران به عنوان جامعه ریاکار در سطح و حدی متفاوت از جهان نیز نوعی ریاکاری و تزویر اســت که تأثیر مخرب خود را از طریق خودآزاری جمعی دنبال می کند.
- فقدان سیاست فرهنگی مؤثر یا وجود اغــراض ضدفرهنگی در یک سیاســت فرهنگی، منجــر به تکثر کلیشــه های فرهنگــی و در نهایت تبدیل شدن همه پدیدارهای ارزشــی به تظاهر مبتذل می شود. از آنجا که کلیشه، رابطه ای تقلیدی، متظاهرانه و مزورانه با واقعیت یک پدیده دارد، توسعه کلیشه به معنای توسعه تزویر است.
متن کامل را در عصر اندیشه شماره 23 بخوانید.
نظرات : 0